۱۲/۲۰/۱۳۹۲

فشار سنگین بر روی فتق و بیضتین کودکان و تاثیرش بر روی امام نقی

حضرت در حال کشیدن نفسهای آخر بودند و چیزی نمانده بود که با تلاوت گوزی قبض مربوطه را دریافت نموده و شیعیان را داغدار کنند. نفس زنان فرزندشان عسگری را فراخوانده و به او چوبی داده و فرمودند: پسرم. نصیحتی گرانبها برایت دارم. این چوب را بگیر و بشکن... عسگری چوب را گرفت و هرچه زور زد نتوانست. امام چوب نازکتری به وی داد ولی باز هم عسگری بعد از کمی زور از بالا و باد از پایین ناتوان به امام خیره شد. امام در حالی که زیر لب الفاظ نامناسبی جاری میکردند چوب نازکتری به وی دادند. عسگری باز هم زور زد و گفت: نمیشه بابایی. امام که قرمز شده بود داد زد: بیا این چوب بستنی رو بشکن پدرسگ. ریدی به حدیث! عسگری توانست کمی آن را خم کند ولی باز هم.... امام گفت: بابا ما که هممون خر زور بودیم. تو ژنت به کی رفته... شمقدر سریعا بحث را عوض کرد و یک خلال دندان به عسگری داد که بشکند که اینبار موفقیت آمیز بود و عسگری داد زد: شکستم بابایی! حالا نصیحتم کن! اما افسوس که قبضی در دست امام بود و خودش از بین ما رفته بود....

منبع: اثر فشار سنگین بر روی فتق و بیضتین کودکان - انتشارات جمکران- ص
69

از ناقشتاین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر