۸/۱۲/۱۳۹۲

زمانی که حضرت نقی ضامن روباه شد

روزی حضرتش در بیابان شکارچی ای را دید که می خواست روباه بی دست و پایی را خلاص کرده و پوستش را بکند .حضرت به شکارچی فرمودند دست نگه دار , این روباه فرزندانی دارد بگزار برود آنها را شیر دهد و برگرد , من ضامن او می شوم ... شکارچی هم روی امام را زمین نینداخت و اطاعت کرد ... ولی هر چه منتظر شدند روبه بی دست و پای از جای خود تکان نخورد ...پس از چند ساعت امام ابتدا مدتی طولانی به دوربین زل زد , سپس با سری فرو افتاده از شرم به راه خود در بیابیان ادامه داد و در افق محو شد ...<< نقی ضامن روباه >>

از پفک نقکی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر