۷/۲۱/۱۳۹۲

حج توحیدی ترین شرک بشر

نقل است حضرت در سفر به طایفه ای بت پرست رسیدند که برای بت بزرگشان مراسمی گرفته بودند و هلهله می کردند. فی الفور بر بالای تپه ای رفتند و فرمودند:ای مردم چرا عقلتان را بکار نمی اندازید چرا به گرد بتی سنگی میچرخید که نه میبیند و نه میشنود نه سودی میتواند برساند نه زیانی؟ مردم از هلهله وا ماندند و مانند بز به حضرت خیره شدند. ابولاشی گوشه عبای حضرت را گرفته و حضرت را پایین کشدند و اهسته در گوشش گفتند یا نقی ما در مسجد الحرامیم و اینها در حال طواف. مگر کوری نمیبینی؟چرا به عقاید جدتان حمله ور شده اید؟
حضرت که دید هوا پس است و گویا بر زمین سفت بول نموده است اهسته دم خود را روی کولشان گذاشته و در افق ناپدید شدند.

:پ ن 1: وقوم اتوا من اقاصی البلاد /لزمی الجمار ولثم الحجر/فو ا عجب من مقالاتهم/ایعمی عن الحق کل تا بشر/ مردم از راههای دور می ایند تا دسته جمعی سنگ بیاندازند و سنگ سیاه را ببوسند. عجب کار مسخره ای ایا مردمان از دیدن حق محرومند—ابوالعلائ معری فیلسوف عرب
پ ن2 : نقل است حضرت در سفر بعدی به دیواری رسیدند که عده ای جلویش ورد میخواندند و خم و راست میشدند فی الفور پای ان دیوار بول نموده و بعد برای حفظ جان تا دریای سیاه دویدند.

از منقول النقی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر