۷/۲۹/۱۳۹۲

امام نقی و پارتی تولدش

صحنه: منزل امام نقی. چراغها خاموش:

سوسن: خب همه سر جاشون هستن؟ همه چی حاضره؟
عسگری: مامان کی کیک میخوریم؟
سوسن: ای کوفت بخوری. اینهمه لمبوندی کو شوشولت؟ (خنده حضار و گریه عسگری)
لایشه: سوسن جون ببین این دامن جدیدم قشنگه؟ واسه امشب خریدم.
سوسن: حالا تو این وسط قمیش نیا جزجیگر زده... آی شمقدر نیومد این نقی؟
شمقدر: نه بابا معلوم نیست باز کجا علاف شده... مثل اینکه اومد...همه سرجاشون... ابولاشی اون کادوها رو بیار بزار وسط...
(در باز میشود)
(زن یهودی آشغال ریز یک سطل روبان رنگی و کاغذ کادو روی سر همه خالی میکند و همه هوار میزنند: Happy Birthday Naghiii )
- این چه وضعشه؟ این جلف بازیا چیه؟ مگه نمیدونید مسخرگی تفریح سفیهان و کار جاهلان است؟

جمعیت به هم میریزد:
- ای بابا...این که هادیه
- این مصیبتو کی دعوت کرد؟
- من بابا نقیمو میخوام....
(ناگهان نقی عبایش را کنار زده و کلی آب انگور و خوراکی های جور واجور میریزد وسط بساط)
- هادی کجا بود؟ شوخی کردم باهاتون. بخورید و حال کنید که امشب تاصبح مهمون من هستید...

یک شب در سال - ص 69

از ناقشتاین

۳ نظر:

  1. گرامی و فرخنده باد میلاد امام نقی

    پاسخحذف
  2. این نقی جدیدا خیلی کونده بازی در میاره ! ولی حرکتش در کل قشنگ بود ! قربون نقی ! تولدشم مبارک باشه

    پاسخحذف