۷/۲۳/۱۳۹۲

چرا و گونه شیطان از درگاه خدا رانده شد و نقش نقی در این ماجرا

(چرا و گونه شیطان از درگاه خدا رانده شد و نقش نقی در این ماجرا) 
*******************************************
گاد : بچه ها بيايد اينجا بيبينم . يه کار دستي درست کردم
گابريل : اه کو کو کجاست ؟
مايکل : ايول لابد بايد چيز باحالي باشه
اويل : مشتاقانه منتظر رويت اونيم
گاد : بيايد . دا دا دا داااااااام ..... اين شما و اين هم نقی، یک انسان.
گابريل : اوه خداي من شاهکاااااااااااااااااااار کردي . احسنت . فتبارک ا... دمت گرم....
مايکل : به به خوبه .. اما چرا اينجوريه؟
گاد : خب راستش هنوز خشک نشده
اويل : ممممممم راستش خوبه .. اما من يکي زياد خوشم نيومد
گاد : مگه چشه ؟
اويل : خب اين موجود اصلا به چه دردي ميخوره؟
گاد : خيلي هم خوبه ، به همه دردي ميخوره
اويل : آره ميتونه آدمکش بشه ، ميتونه فحش بده و يا حتي ميتونه در مورد الان ما مطلب طنز بنويسه نه؟
مايکل : خدا جون خب بگو به چه دردي ميخوره خب ؟
گابريل : خدا جون من يکي که قبولت دارم دربست تو بهترين بهترين بهترين بهتريني... جيگرتو
گاد : خيلي زياد حرف ميزنيد ها، حالا که اينطور شد مسابقه پسابقه کنسله.. ديگه هيچکدومتون خليفه ي من نميشيد. اين نقی رو ميکنم خليفه ! به جومونگ هم اينو بگيد!!!!
اويل : اين ؟ آخه خدا جون اين که حتي نميتونه دماغش رو بکشه بالا
گابريل : آه نه پروردگار جهانيان من هميشه مخلصت بودم جون من اين شانسو از ما يا از من نگير
گاد : همين که گفتم ..
اويل : خدا جون پشيمون ميشي ها .. ايني که تو درست کردي بعدا مدعي ميشه که از نسل ميمون بوده و تو فقط دستگاه زيراکس رو روشن کردي ...
گاد : خاموش ، حالا که اينطور شد همتون باس بهش سجده کنيد
مايکل : چي ؟ سجده کنيم ؟ خدا مگه عقلتو...آخ نه منظورم اينه که آخه چرا ؟ مگه تو خدا نيستي؟
اويل: اي بابا حالا افتاد رو دنده ي لج .. جون من کوتاه بيا ديگه ما فقط به تو سجده ميکنيم
مايکل : چيکار ميکني گابريل ؟
گابريل : مگه نشنيدي گفت سجده کنيد ... سبحان ا.... سبحان ا...
اويل : پاشو بابا شوخي کرد . خدا جون بگو که تو نميخواي ما به اين انسان گوزو سجده کنيم ؟
گاد : سجده کنيد
مايکل : اي بابا ... استغفرا... خداجون اگه بعدا پشيمون شدي تقصير خودت بوده ها.. سبحان ا...
اويل : خدا جون اين اصلا لايق نيست ولي به خاطر گل روي تو هم که شده چشم .. سبحان ا..
گاد : چي ؟ سجده نميکني؟
اويل : من که سجده کردم.!
گاد : چي ؟ يعني ميگي من کورم ؟
مايکل : اي بابا سجده کرد که ..
گابريل : مايکل تو ساکت باش . اويل بي حيا چطور جرات کردي؟
گاد : برو از خونه ي من بيرون . از درگاهم برو بيروووووووووون
اويل : خدا جون سجده کردم . ببين ... سبحان ا..
گابريل : خدا رو مسخره ميکني ؟ بي شعوووووووووور
اويل : اي بابا خدا جون من مخلص انسون جونت هم هستم . بابا غلط کردم .
گابريل : ديگه فايده اي نداره بيرون ؟؟؟
اويل : باشه الان عصباني اي ... ميرم فردا ميام
گاد : فردا نه ... ديدار به قيامت
اويل : خدا جون باشه.. ولي من سعي مي کنم انسان هات رو به سمتت هدايت کنم. تو کارت درسته من نفهميدم. ايشلا اين انسان ها هم تورو ميشناسن و آدم ميشن.
گاد : بيخود. انسان هاي من منو ميشناسن
اويل : آخه خدا جون .. اينا هزار و يک کثافت کاري دارن .
گاد : چي ، ميخواي گمراهشون کني؟
گابريل : بي شرم !
گاد : بيروووووووووووووووووووون . هر غلطي دلت ميخواد بکن..
اويل : من؟ من؟ خدااااااااااااااااااااااا
** نمایشنامه نقیللو، پرده 69.

از شیخ الفقهاء و المجتهدین حضرت آیت النق العظمی نخودعلی نقودکی نقیستانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر