۶/۱۶/۱۳۹۲

اصول كافى/ جلد ٤/ ٤٥٢

روزى امام در كلاس درس كوانتوم داخل خود فرمودند: "جد بزرگوارم جفرى سارق گفته است، محبوب ترين برادران من كسى است كه عيب هاى مرا پيش من هديه بياورد." بى درنگ ابو شليل به پا خاست و گفت: "مولاى من، شما يك روز سر زده به در خانه ما آمديد و همسر سابق من در را براى شما گشود. شما تنها لحظه اى به صورت او نظر انداختيد و همين سبب شد كه من او را طلاق بدهم و شما با او ازدواج كنيد و حتى آيه اى در غرعان نقيد براى توجيه حشرى بودن خود صادر كرديد. من اين عيب شما و دين شما را نزد خودتان به هديه مى آورم." امام همانطور كه به آرامى دست بر ريش خود مى كشيدند، با لحنى جانسوز فرمودند: "اسلام به ذات خود ندارد عيبى/ (و با گريه ادامه دادند) هر عيب كه هست از مسلمانى ماست." سپس در ميان شيون و كولى بازى اصحاب، ابوشليل را به دونيم كردند؛ نيم را خود خوردند و نيم ديگر را به ديگر برادران دادند تا نوش جان كنند. 

از صحابه سوال كننده و دونيم شونده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر